جمعه ۱ دی ۹۶
در میانه نا کجا آباد...صدای زوزه باد...رقص علف های هرزی که در غیبت قطار ها لابلای ریل ها روییده اند...جای تعجب نیست که معدود افرادی که گذرشان به ایستگاه ششم افتاده از آن به عنوان شهر اشباح یاد می کنند. اما گویی حتی اشباح هم اینجا را از خاطر برده اند.مسافر قدمی به سمت آخرین تابلو بازمانده برمی داردو به نوشته ی زنگار گرفته خیره می شود:
در آ{..}نده بیش تر در م{..}رد آرورا می نوی{...}م.
و اینگونه بود که 6th station بار دیگر و به مدتی نا معلوم به حیات بازگشت:)