يكشنبه ۲۸ خرداد ۹۶
برام جالب بود در حالی که از نظر دیگران زندگی من شبیه به یک زندان با دیوار های تاریک و میله های سخت هست، یک غریبه جلو آمد و جرئت کرد تا پرده ها رو کنار بزنه و کنج سبز اتاقم رو ببینه.
غریبه نام برده چنان این کارو انجام داد که یک لحظه فکر کردم میان صفحات کتاب های خیال انگیز هستم و نه وسط کتابخونه! سند این کارش رو در عکس می بینید.