گربه رو دم حجله می کشم!

   اجازه بدید همین ابتدای کار به دور از هرگونه روده درازی و تکلف و کلا هر چیزی که حکم دست انداز رو داره برای جت ریدر(jet reader) های امروزی، همینجا اعلام کنم که این وبلاگ یک کت بلاگ (catblog) هست.

سوالی که شاید مطرح بشه اینه که وبلاگ گربه اصلا به چه معنا هست؟ حدودا دو سال پیش بود که یک پزشک در یکی از مجموعه پست هاش درباره ی وبلاگ نویسی به معرفی ۳ دسته کلی وبلاگ ها پرداخت:

 

      این وبلاگ‌ها توسط بلاگر و فقط برای خود او نوشته می‌شوند! یک وبلاگ گربه‌ای درباره گربه شما، مشکلات دوست‌یابی، رییس‌تان یا هر چیزی است که می‌توانید در یک دفترچه خاطرات عمومی بنویسید. غالب صاحبان وبلاگ‌های گربه‌ای نیازی ندارند یا نمی‌خواهند غریبه‌ای نوشته‌های آن‌ها را بخواند.

اگر شما یک وبلاگ گربه‌ای دارید، باید این واقعیت را بپذیرید و چندان به دنبال ترافیک و بازدیدکننده نگردید. 

و اما کت بلاگ به سبک ال استریت:

  • ورود تمامی بازدید کنندگان، رهگذران، مسافران  و... مایه مسرت من هست. نظرات هم باعث خرسندی. اما هیچ کس ملزم به نظر گذاشتن نیست و من با هر تعداد خواننده ای هم که داشته باشم (هرچند محدود) به هدف خودم رسیدم. امکان داره به نظر برسه که جمله اخیر به طور غیر مستقیم در تضاد با جمله ی نخست این بند هست اما بلعکس در راستای اینه که با هر کس در شان یک موجود زنده رفتار بشه و نه صرفا یک ربات.
  • بخش پیوند ها مربوط به بلاگ هایی هست که بهشون علاقه دارم و برخلاف شبکه های اجتماعی دنبال کردن یک وبلاگ برای نمک گیر کردن بلاگر محترم نیست :) 

 


Prologue

 

 

قسمت اول: سلام.

قسمت دوم: توی دوران طلایی وبلاگستان فارسی، زمانی که خیلی ها پیشگام قلم فرسایی در حوزه وبلاگ نویسی بودن و باقی هم با همتی که داشتن مطالب گروه اول رو کپی پیست می کردن تا احیایا در صورت ف*لتر شدن منابع اصلی حداق نسخه پشتیبانشون رو داشته باشیم، بله در چنین زمانی بیش تر خواننده بودم تا نویسنده. بیش تر ناظر بودم تا اهل ارایه نظراتم.

قسمت سوم: درست و حسابی نمیدونم ایده اصلی وبلاگ زدن از کجا به سراغم اومد. با راه و چاره و فوت و فن ساختن وبلاگ و وبسایت نا آشنا نیستم. حدودا ۴ سال پیش که با یکی از دوستان وبسایت دانلود عکس راه انداختیم. پیش از اون هم به خاطر علاقه بی اندازه ام به کامپیوتر بخصوص طراحی و توسعه وب، عضو پشت برده و مشاور فنی اغلب دوست ها آشنا ها بودم(علی رغم مسیر متفاوتی که نسبت به علایقم انتخاب کردم). اما توی تمام این سال ها هیچ وقت یه وبلاگ تمام و کمال شخصی که در اون بیش تر بنویسم نداشتم.

قسمت چهارم: دقیق تر که نگاه می کنم می بینم وسوسه وبلاگ زدن با دیدن بلاگ چند تا از دوستان که توی عصر شبکه های اجتماعی همچنان پرچم وبلاگ نویسی رو نگه داشته بودن، دوباره در من زده شد. بازگشت به بخش کامنت های بلاگفا با همون اموجی های محدود و موج خاطراتی که به تبع اون دنبالش همراه شد، همه و همه در تضاد با اغلب مطالب شبکه های اجتماعی بود که انگار روز به روز بیش تر آب میرن و همراهش سرعت خواندن( و نه بررسی عمیق) همواه در حال افزایشه. اما نه! بذارید مادر بزرگ بازی و اعلان برایت از حال و آیندگان رو از همینجا متوقف کنم!

قسمت پنجم: خلاصه این که تصمیم گرفتم مسیر حرکتم رو در آب ۳۰ درجه تغییر بدم.

۱ ۲ ۳ . . . ۸ ۹ ۱۰
Designed By Erfan Powered by Bayan