نام تو

 

 

   کازئو ایشی گورو در مصاحبه ای که با بی بی سی داشت، هدف از نگارش آخرین رمان خود را بیان این پرسش دانست که آیا با از دست دادن خاطرات خود، باز هم می توانیم به همان فرد عشق بورزیم؟ و الحق که چه زیبا به این موضوع پرداخت؛ هرچند "غول مدفون" به اندازه سایر آثارش خوش اقبال نبود(حداقل بین افرادی که من با آن ها برخورد داشتم). یک سال بعد از آن اتفاق بود که این بار ماکاتو شینیکای در "نام تو" دست روی همین موضوع گذاشت و خواسته یا ناخواسته پاسخ ایشی گورو را داد. در آن سکانس حساس که تاکی بجای نوشتن نام خود بر دست میتسوها، عشق را نوشت

"نام تو" باعث شد که خیلی ها درباره ی کارتون های بچه گانه چینی جاپونی(!) تجدید نظر کنند و انیمه بین شوند. من هم اگر پیش از این دل در گرو میازاکی نداشتم، یک دل نه صد دل عاشقش می شدم. :)

ای کاش بجای استفاده از آلترناتیو راک برای موسیقی متن، با گروه پست راک مونو همکاری می کردند. تماشای آسمان کهکشان وار و مناظر خوش و آب رنگ که امضای کار ماکاتو شینیکای هست; در کنار شنیدن آلبوم For My Parents شیرین تر بود.

 

 

دریافت

دریافت

 

بعدا نوشت: در یکی از نظرات به "Musubi" اشاره شد که لازم دونستم توضیح کوتاهی درباره اش بدم. "En-Musubi" از دو بخش "En" و "Musubi" تشکیل شده. بخش "En" که به صورت 縁 نوشته میشه، یک نیروی اسرارآمیز گره زدن سرنوشت هست یا یک پیوند غیر مادی بین مردم با یکدیگر یا مردم با طبیعت. بخش دوم (Musubi"(結び" بر اساس فعل musubu) 結ぶ، گره زدن) هست. پس (En-Musubi (縁結び عمل پیوند دادن سرنوشت، گره زدن روابط، یا در خصوص روابط عاشقانه، زوج یابی هست. "En-Musubi" اغلب به اشتباه به عنوان چیزی که در رابطه با ازدواج و زوج یابی هست ترجمه میشه ولی در واقع در بردارنده طیف وسیع تری هست مثل ارتباط بین والدین و فرزندان، دانش آموزان و معلم ها، شرکای کاری، دوستان و... . در اساطیر ژاپنی عمل پیوند زدن سرنوشت ها توسط خدایان در دهمین ماه تقویم ژاپنی (که تحت عنوان ماه بدون خدا ازش یاد میشه)صورت می گیره. 

 

 


زیبایی-beauty-جمال-美しさ

هیچ وقت فکر نمی کردم روزی تحت تاثیر American Beauty قرار بگیرم.

    طی این سال ها سعی می کردم به بهانه های مختلف از دیدن زیبایی آمریکایی، فیلمی که توسط کارگردان بریتانیایی، ساخته شده طفره برم. شاید علتش پوستر فیلم بود شاید هم وجود کلمه آمریکایی در نام فیلم که به من هشدار مواجه شدن با گسل فرهنگی (!!) را می داد. در هر صورت خلاصه داستان فیلم را خوانده بودم بودم و چیز دندان گیری نصیبم نشده بود و همچنان بر نظر سابقم که امریکن بیوتی به DNA من نمی خورد، پافشاری می کردم.

    تا این که در هفته ی گذشته طی چالش (تک نفره!) دیدن گزیده ای از فیلم های کوین اسپیسی بزرگ (که مبدع آن خودم بودم) تصمیم گرفتم به این فیلم هم فرصتی بدهم. بالاخره کم لطفی بود که چالش فیلم های کوین اسپیسی را راه بیندازم و فیلمی را که بابتش دومین اسکارش را گرفت نبینم!

    دو ساعت را پای تماشای زیبایی آمریکایی صرف کردم بدون آن که خودم متوجه شوم! در پایان فیلم به عینه دیدم و درک کردم که شاید راه های رسیدن به پوچی در فرهنگ ها و کشور های مختلف، گوناگون باشد; کماکان نتیجه یکی است و آن پوچی است. درست است که DNA همگی ما با هم تفاوت هایی دارد، ولی واحد های سازنده یکی هستند! 

    امریکن بیوتی برای من فیلمی بود که روزمرگی و بیهودگی را با طنز تاریک خود به سخره می گرفت و نیز پیامش را با بازیگوشی و به نرمی، مانند برگ های گل American Beauty می رساند.

Designed By Erfan Powered by Bayan